چاپ نیمه شب - هفتاد و یک - عاقبت انحراف پنج درجهای!
این چند سطر را مینویسم تا عبرتی باشد برای ما که ممکن است انحراف پنج درجهای امروزمان را جدی نگیریم؛ مینویسم تا فرداروزی، دوستی بیاید و بگوید که «فلانی تو این حرفها را نوشته بودی در وبلاگت! تو معترض بودی به این چرخشها! چرا تو؟...»
از اینجا شروع میکنم که «آرامش و متانتتان را حفظ کنید»؛ این تکجمله، بخشی از سخنان رهبرانقلاب در دیدار با میرحسین موسوی است؛ دیداری که دو روز بعد از انتخابات برگزار شد. فردای آن روز، واکنشی عملی نشان داده شد به آن گفتگوی رد و بدل شده. این لجبازی و بیاحترامی به رای مردم تا امروز ادامه دارد. اما تاسفبار و تعجببرانگیز این است که رای نیاوردن و مورد اعتماد واقع نشدن از سوی اکثریت مردم، چگونه میتواند اعتقادات گذشتهی فرد را مورد هجوم قرار دهد:
«دائم از ما خواسته میشود که به طور کامل از کسی یا حرفی تبعیت کنیم در حالی که در اسلام همچنین چیزی نداریم... خود امام بارها گفتند که حکومت فرد نداریم، حکومت فقیه نداریم... و فقط حکومت قانون داریم. قانون را هم در مفهوم محدود و مشروط کننده قدرت به کار میبرد» [لینک]
و اینکه گوینده این جملات، حدود یک سال پیش، این چنین برآشفته شده است از دولت نهم که:
«میر حسین موسوی در
دانشگاه مازندران در خصوص تبعیت از فرامین رهبری گفت: سخن گفتن از اطاعت از ولی فقیه ساده است ، اما اصل اجرای آن و انطباق رفتار و اعمال با نظر ولی فقیه است.
وی در پایان به انتقاد از عملکرد دولت در جداسازی سازمان حج علیرغم نظر
رهبری پرداخت و گفت: ما میزان پایبندی دولت بر اطاعت از ولایت
فقیه را هم در جداسازی سازمان حج علی رغم دستور رهبر معظم
انقلاب دیدیم، چون گفتن اطاعت از ولی فقیه ساده است اما اصل اجرای آن
است.» [لینک]
خواندن این سطرها، جای صحبتی باقی نمیگذارد، مگر دعا برای عاقبتبخیری. دعا برای بیداری. دعا برای حس کردن تغییرات پنج درجهای:
«تغييرات را غالباً انسان حس نميكند. تغييراتى به وجود مىآيد، نميفهميم. خيلى از اين بىتوجهىها در نهايت به ضررهاى بزرگ منتهى ميشود. فرض بفرمائيد كه يك روندهاى در راهى دارد حركت ميكند، غفلت ميكند، يك زاويهى پنج درجهاى، ده درجهاى به وجود مىآيد. انسان هيچ متوجه نيست. پنج درجه زاويه، چيزى نيست كه انسان را به خودش متوجه كند. بعد هر چه كه در اين جهت حركت ميكند، هى فاصلهى او با همين پنج درجه - اگر اين پنج درجه به ده درجه و پنجاه درجه هم نرسد، همين طور پنج درجه باشد - و شكاف بين او با اين خط صحيحى كه بايد از آن حركت ميكرد، بيشتر ميشود. يك وقت انسان به خود مىآيد، مىبيند اى بابا، چه فاصلهى عميقى به وجود آمده. اينكه ميگويند تقوا، براى همين است. تقوا يعنى لحظه به لحظه خود را پائيدن، خود را مواظبت كردن؛ انسان حواسش جمع باشد كه چه كار دارد ميكند.» [لینک]


