چاپ نیمه شب - نود و چهار - دعای حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برای آزادی امام موسی صدر

در اینجا لازم است من اشاره‌ای بکنم به عزیز گم‌شده مسلمانان جنوب لبنان، امام موسای صدر، که به وسیله‌ی ایادی دشمن بزرگ و امپریالیست‌ها و عمال و مزدورانشان ربوده شده است. من در این روز جمعه، روز جمعه‌ی آخر ماه رمضان، با این دهان روزه و در این اجتماع عظیمی که شما دارید، و در این جوّ تقدس و صفا و قدس و معنویت دعا می‌کنم:
«پروردگارا! به حرمت محمد(ص) و آل محمد(ص)، این فرزند خلف اسلام و این مرد رزمنده‌ی مسلمان را به سلامت به اهلش برگردان!» سیدعلی خامنه‌ای، نماز جمعه، 17 مرداد 1359

[صوت این سخنرانی را از اینجا و با حجم 270 کیلوبایت دریافت کنید]

http://farsi.khamenei.ir/ndata/sadr02.jpg

چاپ نیمه شب - نود و سه - هدف جمهوری اسلامی از مذاکرات هسته‌ای

«ما امروز در ميدان علم هم پيشرفت كرده‌ايم. اشاره كردند به مسيله‌ى هسته‌اى ما. ما به توفيق الهى و به قدرت الهى توانستيم مسيله‌ى هسته‌اى را حل كنيم و پيش برويم. امروز هم غربى‌ها جنجال ميكنند، اما از ماجرا عقبند. تهمت ميزنند، حرف ميزنند، تبليغات ميكنند، فشار مى‌آورند، اما كارى نميتوانند بكنند. گذشت زمان به سود ماست. ما داريم همين طور هى پيش ميرويم، آنها هم دارند توى سر خودشان ميزنند و جنجال ميكنند. وقتى با توكل به خدا وارد شويم، اينجورى است.» بیانات رهبر در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت

این شش هفت‌ساله‌ی اخیر، و مخصوص این یکی دو سال آخر، همه‌اش این نکته ذهنم را مشغول می‌کرد که وقتی جمهوری اسلامی، نه قرار است فعالیت‌های هسته‌ای خود را معلق کند، و نه قرار است به حرف غرب گوش کند و نه قرار است امتیاز بدهد (طبق گفته رهبر و مسئولان)، پس چرا مذاکره می‌کند؟ امروز  بخسی از جوابش را گرفتم! «گذشت زمان» به سود ماست.

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/11281/C/13891201_3311281.jpg
عکس: یکی از اعضای ارشداخوان‌المسلمین مصر، دست در دست ولی‌امر مسلمین...


چاپ نیمه شب - نود و دو - فرمانده‌ی من


http://khamenei-pic.com/AX/weblog/laptob.jpg

عکس مربوط به سال هشتاد و شش است.

چاپ نیمه شب - نود و یک - نفس‌ها در سینه حبس شده است


این حادثه‌ی معجزآسا به‌وسیله‌ی ملت تونس آغاز شد و به‌وسیله‌ی ملت بزرگ و رشید مصر به اوج رسیده است. نَفَس در سینه‌ی دنیای غرب و نیز دنیای اسلام، هر یک به دلیلی حبس شده است که ببینند مصر بزرگ اکنون چه خواهد کرد؟ و پرچم همت خود را تا کجا بلند نگه خواهد داشت.
اگر این پرچم معاذالله سقوط کند دوران تیره و تاری به دنبال خواهد داشت و اگر به قله برسد و نصب شود سر بر آسمان خواهد کشید. [ولی‌امر مسلمین]

http://iipa.ir/fa/ic/12863/233629.jpg

چاپ نیمه شب - نود - تاریخ فراموش نمی‌کند آقای نامبارک!

كشورى كه يك روز پرچم مبارزات ضد صهيونيستى در اين كشور براى همه‌ى دنياى عرب الهامبخش بود، كارش به جائى رسيد كه اسرائيلى‌ها و دشمنان صهيونيستى در همه‌ى فعاليتهائى كه عليه فلسطينى‌ها خواستند بكنند، متكى شدند به كمك اين نامبارك؛ كمكشان كرد.

در قضيه‌ى غزه اگر حسنى مبارك به اسرائيلى‌ها كمك نميكرد، نميتوانستند غزه را محاصره كنند. فلسطينى‌ها در غزه در محاصره بودند - الان چهار سال است در محاصره‌اند - در جنگِ بيست و دو روزه، مرد و زن و كودك اين مردم به وسيله‌ى آتش اسرائيلى سوختند، نابود شدند، خانه‌هاشان تخريب شد؛ اما نگذاشتند كاروانهاى كمك‌رسانى به اين مردم كمك كنند. نه اينكه از خود مصر، حتّى ديگر كشورها هم ميخواستند از مصر عبور كنند - از جمله مردم ما - ميخواستند بروند به اينها كمك برسانند، اما حسنى مبارك نگذاشت. يك چنين وضعى در مصر حاكم بود.

http://khamenei-pic.com/AX/weblog/891119.jpg

تاریخ هرگز فراموش نخواهد كرد كه حسنی‌مبارك همان كسی است كه در محاصره‌ی وحشتناك مردم غزه و در 22 روز كشتار زن و مرد و كودك غزه، همكار و امین و شریك اسرائیل و آمریكا بود. [ولی‌امر مسلمین]

چاپ نیمه شب - هشتاد و نه - خشم ِ‌مقدس

تاریخ هرگز فراموش نخواهد كرد كه حسنی‌مبارك همان كسی است كه در محاصره‌ی وحشتناك مردم غزه و در 22 روز كشتار زن و مرد و كودك غزه، همكار و امین و شریك اسرائیل و آمریكا بود.
مردم مصر در آن روزها چه كشیدند؟ تلویزیون صحنه‌هائی از احساسات شدید مردم مصر را نشان داد كه با گریه از وضعیت خود و از این كه اجازه نمی‌یابند به برادران فلسطینی خود یاری برسانند، سخن می‌گفتند.
ملت مسلمان مصر دیگر چقدر میتوانست تحمل كند؟
آنچه امروز در قاهره و دیگر شهرهای مصر مشاهده میشود، انفجار خشم مقدس و فوران عقده‌هائی است كه در طول سالیان متمادی رژیم نامسلمان و خائن و دست‌نشانده با رفتار خود در دل مردان و زنان آزاده‌ی مصری متراكم ساخته است... [ولی‌امر مسلمین]

http://iipa.ir/fa/ic/12399/224480.jpg

مروری بر مواضع مرحوم رفیق حریری در دیدار با آیت‌الله خامنه‌ای


این روزها اوضاع سیاسی لبنان ملتهب است. کیفرخواست دادگاه بین‌المللی ترور شهید1رفیق حریری منتشر شده، لکن، همچنان لاک و مهر است و اگر هم باز شود، به دلیل استناد به شاهدان دروغین و قرائن غیرواقعی، رأی بر اساس آن مردود خواهد بود.

‫پیش‌بینی‌ها حاکی از این است که این دادگاه، حزب‌الله لبنان را متهم می‌داند و درصدد محکوم کردن این گروه پرنفوذ در سیاست لبنان و جهان عرب و روابط بین‌الملل است؛ ‬همچنین بنا بر آنچه سایت‌های معتبر اسرائیلی از کیفرخواست ِ لاک و مهر شده! خبر داده‌اند، جزییاتی دروغین نسبت به ولی‌امر مسلمین جهان در آن مطرح شده که البته این اقدامات آمریکا و اسرائیل به دلیل لطمات جبران‌ناپذیری که دریافت کرده‌اند، همیشه قابل پیش‌بینی است.

این اخبار ضدونقیض حساس‌ترم کرده و با توجه به آنچه از دیدارهای رفیق حریری با رهبرمان در ذهن داشتم، در آرشیو سایت دفتر رهبری، عبارت «رفیق حریری» جستجو کردم که نتیجه آن در اینجا قابل مشاهده است.

http://khamenei-pic.com/AX/weblog/891030.jpg منبع تصویر: آرشیو همشهری

از نکات قابل توجه در متن این دیدارها، مواضع ضداسرائیلی مرحوم رفیق حریری و حمایت وی از مقاومت اسلامی لبنان است؛ سرفصل سخنان وی در سه دیدارش با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به شرح زیر مرور می‌شود:

» انتفاضه‌ مسجدالاقصي مردم فلسطین، نتيجه‌ مقاومت‌ لبنان‌ است.
» خروج اشغالگران‌ صهيونيست‌ از لبنان نتيجه‌ مقاومت‌ دولت‌ و مردم،‌ و حمایتهای‌ ایران و سوریه است.
» با وجود شکست رژیم صهیونیستی، اما تهدیدات این رژیم همچنان ادامه دارد.
» مقاومت‌ اسلامی‌ لبنان،‌‌ تا خروج کامل اسرائیل، همچنان‌ آماده‌ و در صحنه‌ خواهد بود.
» اسرائیل‌ نمی‌تواند مانع‌ از ادامه‌ انتفاضه‌ مردم‌ فلسطين‌ شود.
» دولت لبنان، به صورت مستمر از حزب‌الله لبنان(مقاومت) پشتیبانی خواهد کرد.

1) سیدحسن نصرالله، چند ماه پیش، در سخنان خود، مرحوم حریری را شهید خطاب کرد.

چاپ نیمه شب - هشتاد و هشت - دادگاه ترور رفیق حریری و نظر رهبر انقلاب

کمتر از یک ماه پیش، حضرت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای در دیدار امیرقطر، با اشاره به اوضاع حساس لبنان و احتمال صدور رأی دادگاه ترور رفیق حریری، جمله‌ای را بیان کردند که با توجه به اوضاع روز لبنان اینجا مرور می‌کنم:
«این دادگاه، دادگاهی فرمایشی است كه هر حكمی بدهد، مردود است و امیدواریم طرفهای تأثیرگذار و دخیل در لبنان، براساس عقل و حكمت عمل كنند تا این موضوع به یك مشكل تبدیل نشود. توطئه در لبنان به نتیجه نخواهد رسید و ما به بهبود اوضاع منطقه بسیار امیدواریم.»

و اما بخشی از سخنرانی سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان درباره اوضاع این کشور و دادگاه ترور رفیق حریری در شام‌گاه یک‌شنبه (دیشب):
«برخی به ما میگویند منتظر بمانید تا رای صادر شود و پس از آن مواضعتان را مطرح کنید؛ اما اعتقاد ما با این پیشنهادها سازگار نیست و معتقدیم نباید نظاره‌گر رای دادگاه باشیم و چون معتقدیم رای این دادگاه بر اساس ظلم و قرائن غیرواقعی صادر می‌شود، نباید آن را قبول کنیم. ما اجازه نمی‌دهیم کرامت و عزت ما زیر سوال برود.»

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/1771/B/001.jpg

چاپ نیمه شب - هشتاد و هفت - درباره نورپردازی داخلی خودروی حامل رهبر انقلاب


نمازجمعه چهاردهم خردادماه هشتاد و نه، با اتفاقات حاشیه‌ای پشت و روی صحنه، در حرم امام خمینی(ه) برگزار شد. از این مراسم، عکسی در خبرگزاری فارس منتشر شده بود که تحلیل‌گر و کارشناس شبکه خبری بی.بی.سی فارسی را به تحلیل وا داشت. تحلیلی که با توجه عکس منتشر شده در سایت رهبری، به سرعت جای خود را در بین آن دسته از نوشته‌هایی که اساس آن با «توهم» شکل گرفته‌اند، پیدا کرد. [کل ماجرا]

اما ماجرای عکس زیر و نظرات کاربران سایت بالاترین + درباره این عکس و استفاده از پروژکتور در خودروی حامل رهبر انقلاب در سفر به قم، مورد جدیدی از این نوع تحلیل‌هاست. آن‌ها معتقدند این پروژکتور برای نورانی جلوه دادن چهره ایشان است؛ آن دو سوراخی که با دستمال پرشده، داخلش اسلحه آماده‌ی شلیک است؛ افراد پشت شیشه هم از آدم‌کش‌های حوادث بعد از انتخابند؛ آن ورق تعبیه شده‌ی روی سقف (رفلکتور)، یک وسیله‌ی لامپ جدید است...

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/10293/C/13890727_2510293.jpg

درحالی که هر آشنایی با نورپردازی و عکاسی می‌داند که وقتی نور فضای خارج از ماشین، بیشتر از داخل ماشین باشد، برای تصویر برداری از سوژه داخل ماشین، (چه فیلم‌برادر یا عکاس، داخل ماشین باشد و چه از بیرون بخواهد تصویر بگیرد) بی‌شک دچار مشکل می‌شود. و بهترین راه برای برقراری تعادل نور داخل و خارج ماشین، استفاده از نورپردازی است. نورپردازی‌ای که با استفاده از رفلکتور (ورق روی سقف) نور را به صورت متعادل و غیر موضعی به تمام سوژه می‌تاباند.

در جریان سفر ایشان به یزد در سال 86 و سفر به شیراز در سال 87 به دلیل اینکه هوای این شهرها در روز استقبال ابری بود و اختلاف نور فضای بیرون و داخل ماشین کم بود، در نتیجه تصاویر بهتری از این مراسم ثبت شد؛ عکس‌های بیرون ماشین، در این دو سفر، نسوخته و به اصطلاح، اُوِر (over) نشده است. ولی درباره قم که آٰفتاب مستقیم می‌تابید، وضوح و کیفیت عکس‌ها پایین‌تر از دو سفر قبلی بود. و اگر نورپردازی داخل ماشین انجام نشده بود، کیفیت عکس و فیلم، از این هم بدتر می‌شد.

http://khamenei-pic.com/AX/weblog/ax.jpg

در ایام سفر رهبر به قم، با دیدن این عکس، خوشحال شدم که به فکر حل مشکل نور افتاده‌اند و از پروژکتور و رفلکتور استفاده میشود و امیدوارم که فکری هم برای نورپردازی مراسم‌های حسینیه امام خمینی(ره) شود تا دوربین‌ها، تصاویر ایشان را با تقریبی نزدیک به واقعیت ثبت کنند.

چاپ نیمه شب - هشتاد و شش - توصیه رهبر به ما وبلاگ‌نویسان


واقعاً يكى از چيزهائى كه ما همه‌مان [باید توجه كنیم]، به مردم هم بايد بگوئيم، ياد بدهيم كه توجه بكنند اين است كه: به صرف توهم اين كه حالا اين كار مصلحت دارد، دستشان را، يا قلمشان را، يا وبلاگشان را آزاد نكنند كه هر چه به دهنشان آمد، آن را بگويند؛ اينجور نيست، چون وسائل مدرن امروز همه مشمول همين حكم است. يعنى خواندن وبلاگ هم مثل خواندن كاغذ است، كتاب است، نامه است، مثل شنیدن حرف است. استماع غيبت شامل همه‌ى اينها ميشود؛ يعنى ملاك استماع در اينها وجود دارد مسلّماً.

http://khamenei-pic.com/AX/weblog/891007.jpg

متن کامل حکم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره غیبت در وبلاگ و رسانه‌های جدید
[دریافت صوت]

نماز آیات در علقمه


«مگر لشکر عمر سعد ادعای مسلمانی نداشت؟
مگر نمی دانستند وقتی رخ ماه می‌گیرد،
نماز آیات واجب می‌شود؟
پس چرا من ندیدم کسی در علقمه به نماز بایستد؟
مگر ماه، نگرفته بود؟»

http://khamenei-pic.com/AX/weblog/maah-ebne-ali.jpg

این دو را بشنوید:
» در سوگ تو می‌گریم - از درد تو می‌نالم - داغ تو به دل دارم - چون لاله‌ی صحرایی [پنج مگابایت]
» فصل وداع...
متن،‌ برگرفته از منبر آقای هاشمی‌نژاد بود.

هیئت‌های محلی تعطیل نشود

یادم می‌آید زمان ِ ما، محرم، تابستان بود. زمان ِ ما، یعنی دوران طفولیت ِ ما.

نوجوانان ِ آن روز ِ کوچه‌ی‌مان، هیئت دو طفلان مسلم را وقتی کودک بودند، در پیاده رو و با چادر مشکی مامان‌های محل راه انداخته بودند. شنیدم که سه نفر از بچه‌های اصلی هیئت محل، که برادر هم بودند، در جنگ، و در ایام تولد من، شهید شدند. بعدتر، هیئت پیشرفت کرد و از پیاده رو به وسط کوچه منتقل شد؛ جوری که راه برای رد شدن یک ماشین مانده باشد. این دوره‌اش را ولی من هم یادم می‌آید اما به دلیل سنّ ِ کم، دخالتی در عملیات راه‌اندازی هیئت نداشتم. عملیات راه‌اندازی هم، شامل پیدا کردن حَلَب ِ روغن نباتی، و جور کردن تیرک‌های چوبی و گچ و پارچه مشکی، می‌شد. و این ابزار، یک مکعب مستطیل مشکلی رنگ را در انتهای کوچه شهیدمیرمحکم در نزدیکی خیابان پیروزی، می‌ساخت. آن وقت، هیئت‌مان، شام هم می‌داد: ماکارونی، کتلت، کوکو، عدس‌پلو و...؛ آش‌پز هم مامان‌ها بودند. حدود 20 تا 30 غذا توزیع می‌شد.

حدودا در سال هفتاد و دو، این هیئت محلی، از نصف عرض کوچه به کل عرض کوچه و از چوبی، به داربستی تبدیل شد. دیگر، فقط جوانان محل نبودند، پدران‌شان هم جزو نفرات اصلی دست‌اندرکاران هیئت شده بودند. کلا هرچه جنس مذکر در کوچه بود، روزی که قرار بود داربست‌ها علم شود، به کوچه می‌آمد و به نحوی کمک می‌کرد. به جای مامان ِ پچه‌ها، حیاط یک خانه شده بود آش‌پزخانه و یکی از بازاری‌های محل هم شده بود آش‌پز هیئت. بلندگوی سبزی‌فروشی هم جای خود را به اگو چنگ داده بود. شب‌ها، کوچه بسته می‌شد و بعد از اذان، کلاس قرآن در هیئت برگزار می‌شد و به ما اطفال، برای از حفظ خواندن قرآن، کادو می‌دادند: ماژیک، مدادشمعی، گواش، تراش مدل‌دار، مداد رنگی شش رنگ و... بعد هم سخنرانی و مداحی و شام. به جای 20 تا، دیگر 200 شام توزیع می‌شد. و ما، به عنوان اطفال ِ کم سن و سال، در زنانه، سقا بودیم. یادم می‌آید که محرم آن سال‌ها افتاده بود در ایام امتحانات خرداد، و مدرسه‌ها زود تعطیل می‌شدند و ما هم به ذوق هیئت محل، با همان روپوش مدرسه دور و بر هیئت بودیم و بزرگترها کار می‌کردند و ما هم به بازی در اطراف هیئت مشغول می‌شدیم.

نزدیک دهه هشتاد که شد، هیئت، باز هم گسترده‌تر شد. حتی می‌شد شب‌هایی که 1000 غذا هم توزیع شود. تقریبا یک سوم کوچه، طولش بود. زنانه‌اش هم سه چهار خانه‌ی مجاور هیئت. دیگر کار اصلی هیئت دست جوانان هم نبود؛ پدران متصدیان و کارکنان و تصمیم‌گیران اصلی هیئت شده بودند. بچه‌های کم سن و سال (مثل من و دوستانم که آن موقع حداکثر 14 ساله بودیم) از نگاه آن‌ها به هیچ دردی نمی‌خوردیم جز دست به دست کردن غذا و سقایی مجلس بانوان. ما بازی نبودیم. هر کدام، با بچه‌های مدرسه‌مان، سر از یک هیئتی در آورده بودیم و موقع شام، خودمان را می‌رساندیم به محل، برای دست به دست کردن غذا.

در همین اول دهه هشتاد، با حضور پر رنگ حضرت عزراییل علیه‌السلام در محل، سه نفر از متصدیان اصلی هیئت که پدر بچه‌های محل بودند، فوت کردند. جوانان مسن‌تر هم بیشتر در ایام ازدواج بودند و کار داشتند. و این چنین شد که هیئتی که از گوشه پیاده رو و با چادر مادران بچه‌ها تاسیس شده بود، یک سال مراسم نداشت!

امسال هم که 9 سال از اول دهه هشتاد می‌گذرد، ابعاد هیئت از یک سوم کوچه، به یک پارکینگ سی چهل متری تنزل پیدا کرده و بیشتر مکانی شده برای دید و بازدید اهالی محل و نه خبری از کلاس قرآن قبلش هست و نه خبری از همکاری کل یک کوچه برای عزاداری.

البته که موج عزاداری امام حسین(ع) با بی‌تدبیری باباهای محل آرام نمی‌گیرد و مقصود من هم از این نوشته این نیست. این خاطره‌ی تلخی بود از اینکه در محل ما، نسل‌ها، کارها را دست به دست نکردند و پشتوانه‌‌سازی نشد.

این را به دعوت قلم‌زن و برای شور دادن به موج‌الحسین(ع) نوشتم.

دعوت می‌کنم از بی‌سایه‌بان، احسان ترابی، نطق و علی محمدی که موج را به تلاطم دربیاورند...

چاپ نیمه شب - هشتاد و پنج - لباس اصحاب امام حسین(ع)


«لبسوا القلوب على الدّروع»؛
درباره اصحاب كربلاست:
دلهايشان را روى زره‌هايشان پوشيدند!
زره‌ها جسم‌ها را نگه می‌دارد؛
اما دلها جسم‌ها و زره‌ها را نگه می‌دارد
این‌جملات را رهبر جان‌بازمان، هشت سال پیش
در روز ولادت امامِ شهید، حضرت اباعبدالله(ع)
گفت.

چاپ نیمه شب - هشتاد و چهار - لعن اللَّه اللّجاج

گاهى بصيرت هم وجود دارد، اما در عين حال خطا و اشتباه ادامه پيدا ميكند؛ كه گفتيم بصيرت شرط كافى براى موفقيت نيست، شرط لازم است.
در اينجا عواملى وجود دارد:
يكى‌اش مسئله‌ى نبود عزم و اراده است. [جنگ اراده‌ها]
               بعضى‌ها حقايقى را ميدانند، اما براى اقدام تصميم نميگيرند؛ براى اظهار تصميم نميگيرند؛ براى ايستادن در موضع حق و دفاع از حق تصميم نميگيرند.
البته اين تصميم نگرفتن هم عللى دارد:
     1 گاهى عافيت‌طلبى است.
     2 گاهى تنزه‌طلبى است،
     3 گاهى هواى نفس است،
     4 گاهى شهوات است،
     5 گاهى ملاحظه‌ى منافع شخصى خود است،
     6 گاهى لجاجت است.
               يك حرفى را زده است، ميخواهد پاى اين حرف بايستد، به خاطر اينكه ننگش ميكند از حرف خودش برگردد؛ كه فرمود: «لعن اللَّه اللّجاج»؛ لعنت خدا بر لجاجت. افرادى هستند اطلاع هم دارند، واقعيت را هم ميدانند؛ در عين حال كمك ميكنند به جهتگيرى‌هاى مخالف، جهتگيرى‌هاى دشمن. خيلى از اين كسانى كه پشيمان شدند و راه را برگشتند، يك روزى به شكل افراطى انقلابى بودند؛ اما يك روز شما مى‌بينيد درست در نقطه‌ى مقابل آن روز ايستاده‌اند و در خدمت ضد انقلاب قرار گرفته‌اند!
اين به خاطر همين عوامل است؛ هوى‌هاى نفسانى، شهوات نفسانى، غرق شدن در مطالبات مادى.
               عامل اصلى اينها هم:
                            غفلت از ذكر پروردگار،
                            غفلت از وظيفه،
                            غفلت از مرگ،
                            غفلت از قيامت است؛
اينها موجب ميشود كه بكلى صد و هشتاد درجه جهتگيرى‌شان عوض شود. [رهبر به دانشجویان قمی گفت]

پی‌نوشت: یاد وبلاگ یک‌سال پیش همین روزها می‌افتد انسان!

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/10441/C/13890804_1010441.jpg

داستان حسين ما


در دبستان هنوز هم شايد
بچه‌ها داستان پترس را
با صداي بلند مي‌خوانند
ولي من فکر مي‌کنم آيا
داستان حسين ما را هم
بچه هاي هلند مي‌خوانند؟!
http://khamenei-pic.com/AX/weblog/fahmideh-1.jpg

چاپ نیمه شب - هشتاد و سه - بروید جمکران...

برويد جمكران دعا كنيد، استغاثه کنید، از حضرت بخواهيد.
نه اين موضوع را، همه چيز را. مطمئن باشيد جواب می‌دهند.

http://khamenei-pic.com/AX/weblog/jamkaran-1.jpg

رهبر این را به خانواده شهیدی در قم گفت.

پی‌نوشت:
1. ده روز اقامت در قم و دوبار دل شب، به جمکران رفتن و دلش قرار نمی‌گیرد از فغان بی‌تو... یا صاحب‌الزمان! غم‌گسار دل دردمندش باش.
2. عکس از فاصله بیش از 5 کیلومتر گرفته شده است و به همین دلیل کیفیت ظاهری ندارد.

چاپ نیمه شب - هشتاد و دو - از فغان، بی‌تو...


دهه‌ی ولایتِ قم، می‌رود که تمام شود...

http://khamenei-pic.com/AX/weblog/jamkaran.jpg

و من تازه فهمیده‌ام پنجره‌ی اتاق‌مان رو به مسجد جمکران باز می‌شود.

دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو
سپند وار زکف داده ام عنان بی تو
....
گزارش غم دل را مگر کنم چو امین
جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو
[ادامه]

چاپ نیمه شب - هشتاد و یک - همشهری امام رضا(ع)

اينجا قم است. شهر خواهر امام رضا(ع)، روز ميلاد امام رضا(ع)، در انتظار همشهري امام رضا(ع). اينجا قم است و مردم در انتظار...

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/10297/C/13890727_0110297.jpg

روایت‌هایی از روز اول سفر به قم:

از ماشین خبرنگاران | زیارت حرم | در مسیر استقبال | جایگاه بانوان

چاپ نیمه شب - هشتاد - آب زنید راه را...


http://khamenei-pic.com/AX/weblog/890724.jpg
در آستانه‌ی سفر به قم

آفتاب، جان جهان است

ای آفتابی‌ترین شهر...
تو آن یگانه شهر جهانی که دو آفتاب داری!
آفتابی که بامداد، در آسمانِ خاوری‌ات طلوع می‌کند؛
و آفتابِ هشتم، که در دل، نهان داری: «شمس‌الشموس».
آفتاب، جان جهان است.
بی آفتاب، ابر نیست، آب نیست، سبزه نیست، گیاه نیست؛
اینک که به سویت آمده‌ام،
جامی آفتابم بنوشان!
پاکم کن.
ابرناکم کن.
ببارانم.
چشمه‌ام کن.
به هیئت گیاهم کن.
جهان را، از دست و زبانم ایمن گردان.
جز به داد و دهش مکشانم.
مرا به طبیعت باز گردان؛
به طبیعتِ فطرت.
http://khamenei-pic.com/AX/weblog/emamreza/emamreza-16.jpg
این متن و عکس، متعلق به مستند ایران است. متن را از اینجا بشنوید.

چاپ نیمه شب - هفتاد و نه - دو رهبر، با چهل سال اختلاف سن!

روح‌الله ‌الموسوی الخمینی
تاریخ ولادت: 1278
سیدعلی الحسینی الخامنئی
تاریخ ولادت: 1318

http://www.khamenei-pic.com/AX/weblog/890722.jpg
براى ما كه آن روز جوان بوديم، زندان رفتن و ماجراهاى مشكلى كه پيش مى‌آمد، خيلى سخت نبود؛ بيشتر شبيه يك سرگرمى بود؛ اما امام در آن سال - در سال شروع مبارزه - شصت‌وسه ساله بود. در شصت‌وسه سالگى، اين مرد با جوشش احساس خود مى‌توانست احساسات يك ملت را به جوشش آورد. زندان رفتن و تبعيد شدن براى كسى در آن سنين، كار آسانى نبود؛ اما اين فداكارى و از خودگذشتگى و خطرپذيرى در اين مرد آشكار شد. اين هم بُعد جديدى بود؛ يعنى مردى كه در راه آرمانهاى بزرگ و در راه تكليف شرعى، هيچ مشكلى نمى‌توانست مانع راه او بشود. اين جريان، در سال 42 و 43 به تبعيد چهارده ساله‌ى امام، اول به تركيه و بعد هم به عراق منتهى شد.
خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 14/03/1378

چاپ نیمه شب - هفتاد و هشت - ما را ز جام باده‌ى گلگون خراب كن


مرحوم حاج‌ميرزا جوادآقاى ملكى، عارف معروف دوره‌ى قبل از ما كه يكى از سوختگان و مجذوبان زمان خودش بوده و بزرگانى را تربيت كرده، در قنوت نماز شب مى‌خوانده:

زان پيشتر كه عالم فانى شود خراب [بشنوید]
ما را ز جام باده‌ى گلگون خراب كن*

اين عارف، به آقاى دكتر شهيدى آن روز عرض كردم، پدربزرگ من از علماى معروف مشهد بود، مرد زاهدى هم بود. ديوان حافظ او در خانه‌ى ما بود كه آن را به مادر من داده بود ايشان. جزو جهيزيه‌ى مادر من آمده بود، وارد منزل ما شده بود. من در كودكى با آن ديوان مأنوس بودم. در حاشيه‌ى ديوان، آن مرد عالمِ فقيهِ زاهد، يادداشتهايى نوشته بود. از جمله‌ى يكى از يادداشتها يكى اين بود كه: اين غزل را در كشتى، ما بين كجا و كراچى در سفر مكّه مى‌خواندم. در راه مكّه كه مى‌خواسته حالى بكند - يك عالم عابد زاهد سالك، از شعر حافظ استفاده مى‌كرده! اين جورى است. ما راه نبايد را بر كسى ببنديم. هر كس از هر چى مى‌خواهد استفاده كند و هر جور استفاده‌اى دل او مى‌خواهد بكند، او آزاد است. امّا ما حق داريم جهان‌بينى حافظ را چهارچوب برايش مشخص كنيم. جهان‌بينى حافظ، جهان‌بينى عرفانى است بلاشك. آن كسى كه اشعار عرفانى‌اى را مى‌گويد كه نظير او در باب عرفان تاكنون گفته نشده او نمى‌تواند جهان‌بينى‌اى غير از جهان‌بينى عرفانى داشته باشد. اگر چه ممكن است در مدتى از دوران عمرش به اين جهان‌بينى هنوز نرسيده باشد. +

* صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده‌ى گلگون خراب كن
خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش می طلبی ترک خواب کن
روزی که چرخ از گل ما کوزه ها کند

زنهار کاسه سر ما پر شراب کن
ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده صافی خطاب کن
کار صواب باده پرستیت حافظا
برخیز و روی عزم به کار صواب کن

چاپ نیمه شب - هفتاد و هفت - خاطره‌ی رهبر انقلاب از ماجرای چهل و هفت سال پیش!


http://www.khamenei-pic.com/AX/weblog/890719.jpg
روز دوم فروردين سال 42 مثل همين حالا در مقابل چشمم قرار دارد. بعد از قضاياى مدرسه‌ى فيضيه و آن حوادث كذايى، اولِ شب خودمان را با دوستان به اين‌جا رسانديم - چون همه از اين خانه نگران بودند كه چه خواهد شد - از آن درِ حياط كوچك وارد شديم و ديديم كه ايشان آن گوشه‌ى حياط ايستاده‌اند و مشغول اقامه‌ى نماز مغرب و عشا هستند و جمعى هم با ايشان مشغول نمازند. آن‌چنان طمأنينه‌يى در وجود ايشان بود كه هر اضطرابى را تمام مى‌كرد؛ اصلاً كأنه هيچ حادثه‌يى اتفاق نيفتاده است؛ واقعاً مثل كوه استوار ايستاده بودند و مشغول نماز بودند؛ بعد هم از آن پله‌ها بالا آمدند و به اتاق دست چپ تشريف بردند و نشستند؛ طلبه‌ها هم ريختند كه بيانات ايشان را بشنوند. از جمله‌ى حرفهاى ايشان در آن روز - كه عين شدت اختناق و تسلط دستگاه ستمگر بود - اين بود كه گفتند اينها خواهند رفت و شماها خواهيد ماند و ما از اين سخت‌ترش را هم ديده‌ايم؛ تحمل و ايستادگى كنيد. اين براى ما درس اميد است. حقيقتاً استقامت ايشان در مقابل شدايد و اميدشان به آينده اين بود؛ و همين است كه امروز هم مى‌تواند ملت ما را پيش ببرد؛ يعنى اميد به آينده و ايستادگى در مقابل مشكلات. ايشان درس عملى و عينىِ اين را دادند و راهشان اين راه بود.

از خداى متعال مى‌خواهيم كه ما را به همان روشى هدايت كند كه ايشان داشتند و پيش گرفتند و توانستند بزرگترين كارهاى اين روزگار را با همين روش انجام بدهند؛ و مى‌خواهيم كه روح مقدس و مبارك ايشان را مشمول تفضلات و فيوضات دايمىِ الهى خودش بكند و مقامات عالى ايشان را باز هم عالى‌تر بفرمايد. ان‌شاءاللَّه به عدد نفوس مؤمنين و ميليونها و بلكه صدها ميليون مسلمان و آنچه كه بعداً از نسل اينها خواهد آمد - كه از فضل حركت ايشان، بر دانششان يا بر وضع زندگيشان يا بر حركتشان اثرى گذاشته شده است - خداوند به ايشان حسنه و ثواب و فضل عنايت بكند؛ به ما هم توفيق بدهد كه ان‌شاءاللَّه آن راه را دنبال بكنيم. خيلى هم متشكريم كه جناب‌عالى اين زحمت را قبول كرديد؛ ما توقع نداشتيم كه شما متحمل زحمتى بشويد؛ ما فقط مى‌خواستيم خاطره‌يى تجديد كنيم و به حضار اين بيت - آنهايى كه هستند - سلامى عرض كنيم.
بخشی از بیانات رهبر انقلاب در بازدید از منزل حضرت امام خمینی (ره)
1/12/1370

چاپ نیمه شب - هفتاد و شش - ذکر کثیر به داد انسان می‌رسد

وقتی که آن‌ها تهدید می‌کنند، اخم مي‌کنند، دندان گرگ نشان می‌دهند به آدم [تصویر]، ما چه کار کنیم؟ بترسیم؟ متزلزل بشویم؟ نه! «مَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا». اینی که اسلام و قرآن در مقابل خدای متعال، از ما می‌خواهد این است: تسلیم، استحکام ایمان، مستحکم‌کردن پیمان با خدای متعال، و نترسیدن از هیچ حادثه. لذا در آيه‌ی بعد می‌فرماید: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا».
ببینید این ذکر کثیر یک چنین خصوصیتی دارد. در این میدان‌های عظیم این ذکر کثیر به درد انسان می‌خورد. به داد انسان می‌رسد. این در نماز جمعه باید تأمین بشود. [ببینید]

ببخشید، چندلحظه!
آیات زیر، آیات قبلی و بعدی آن آیه‌ای است که رهبر در دیدار با ائمه جمعه خواند؛ 21 تا 25 سوره‌ی احزاب:

لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا
براي شما در زندگي رسول خدا سرمشق نيكوئي بود، براي آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند، و خدا را بسيار ياد مي‌كنند.

وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا
هنگامي كه مؤ منان، لشكر احزاب را ديدند، گفتند: اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده فرموده و خدا و رسولش راست گفته‌اند، و اين موضوع جز بر ايمان و تسليم آنها چيزي نيفزود.

مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
در ميان مؤمنان مرداني هستند كه بر سر عهدي كه با خدا بستند صادقانه ايستاده‌اند، بعضي پيمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشيدند) و بعضي ديگر در انتظارند و هرگز تغيير و تبديلي در عهد و پيمان خود نداده‌اند.

لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ إِن شَاء أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا
هدف اين است كه خداوند صادقان را به خاطر صدقشان پاداش ‍ دهد، و منافقان را هرگاه بخواهد عذاب كند يا (اگر توبه كنند) توبه آنها را بپذيرد، چرا كه خداوند غفور و رحيم است.


وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْرًا وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَكَانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزً
خدا احزاب كافر را با دلي مملو از خشم باز گرداند بي‌آنكه نتيجه‌اي از كار خود گرفته باشند، و خداوند در اين ميدان مؤ منان را از جنگ بينياز ساخت، (و پيروزي را نصيبشان كرد) و خدا قوي و شكست ناپذير است!

http://www.khamenei-pic.com/AX/weblog/890707.jpg

و خاک زمین تو، سجده‌گاه یاران خمینی شد...

آن‌ها منتظرند که ترس مرگ، ما را به فرار وا دارد! اما نمي‌دانند که خلیل، هر روز بعد از نماز صبح، زیارت عاشورا می‌خواند. ما این‌چنین فرمانده‌ای داریم... و او این رسم عاشورایی را از امام عاشورا فرا گرفته است که «انى لا ارى الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما».

قال رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله:
«رجل من اهل قم یدعو الناس الی الحق یجتمع معه قوم کزبر الحدید لاتزلّهم الریاح العواصف و لایملّون من الحرب و لایجبنون و علی الله یتوکلون و العاقبة للمتقین». (سفینة البحار، ج 7، ص 351)

مردی از اهل قم، مردم را به حق دعوت می‌کند، گروهی مانند پاره‌های آهن، اطراف او جمع می‌شوند (و از او حمایت می نمایند.) تندبادهای حوادث آنها را تکان نمی‌دهد، از جنگ خسته نمی‌شوند و از آن هراسی ندارند و بر خدا توکل می‌کنند و عاقبت برای پرهیزکاران است.

و اما ای دوکوهه!
تو را با خدا چه عهدی بود که از این کرامت برخوردار شدی و خاک تو، سجده‌گاه یاران خمینی شد... و حال چه می‌کنی؟

http://www.khamenei-pic.com/AX/weblog/2koohe-hoz.jpg
1. متن، به غیر از حدیث، از شهید آوینی بود.
2. نظر حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی درباره حدیث نقل شده را از اینجا بخوانید.

چاپ نیمه شب - هفتاد و پنج - دانشجویی که رهبر را امیدوار کرد

اين جلسات ماه رمضان ما، يكى از بركاتش براى خود من همين بود؛ دانشجو بود، استاد بود، فرزانگان و نخبگان بودند، مسئولين و كارگزاران بودند، صنعتگران بودند، فعالان گوناگون كشور بودند و كسى هم به اينها نميگفت كه شما چه بگوئيد؛ ميگفتند بيائيد حرفتان را بزنيد. حرفهائى كه ميزدند، نشان‌دهنده‌ى روحيه‌ى خودباورى، اتكاء به نفس، اعتماد به اينكه ميتوانند آنچه را كه تا حالا انجام دادند، چندين برابر او را انجام بدهند، بود. اين خيلى چيز مهمى است. اين همان روحيه‌اى است كه امام (رضوان اللَّه عليه) ميخواست آن را در ماها بيدار كند. اين روحيه در مردم بيدار شده. جوانها مى‌آيند حرف ميزنند.

يك جوانى آمد صحبت كرد [متن سخنان سیدعلی روحانی] گفت من يك نقشه‌ى جامع علمى نوشتم كه اين را ميدهم به شما؛ آن نقشه‌ى جامع علمى كه در شوراى عالى انقلاب فرهنگى تهيه شده، ايراد دارد. اين خيلى روحيه‌ى خودباورى بزرگى است. خيلى من لذت بردم. ممكن است آنچه كه او تهيه كرده، آنچنان كه خودش خيال ميكند، صددرصد مورد قبول نباشد، اما اين روحيه كه يك جوان دانشجو با دو سه نفر همكار دانشجو بنشينند نقشه‌ى جامع علمى كشور را تنظيم كنند، بعد هم نه اينكه يك گوشه‌اى بگذارند، در ملأ عام بيايد به من بدهد، بگويد اين را من ميدهم به شما، بسيار مهم است. اينچنين روحيه‌هائى وجود دارد؛ هم در دانشجوهاى ما، در جوانهاى ما، هم در اساتيد خوب ما، مؤمن ما، اين چيزها وجود دارد. اينها مهم است.
بیانات در دیدار خبرگان

ما چقدر می‌تونیم رهبر رو امیدوار کنیم. یعنی اگه کارهایی که کردیم رو بگیم بهشون، چقدر امیدوار کننده می‌تونه باشه؟

http://www.irane1404.com/UserFiles/armand/weblog/890629.jpg

چاپ نیمه شب - هفتاد و چهار - یا علی مددی!

این جمله را رهبر در دیدار دیروزش با خبرگان گفت:
«جنگ، جنگ اراده‌هاست.
جنگ عزم‌هاى راسخ است.
هر كه عزمش بيشتر بود، او برنده است.»

http://www.khamenei-pic.com/AX/weblog/890626.jpg

پی‌نوشت:
1. در زمانه‌ی جنگِ اراده‌ها، مدد می‌خواهم از امیرمؤمنان:

زمانه بر سر جنگ است يا علي مددي
مدد ز غير تو ننگ است يا علي مددي

2. یک پست هم سال 88 داشتم با همین عنوان.

آجرک‌الله یا صاحب‌الامر و العصر و الزمان


به نام خدا
امروز صبح، با این اس‌ام‌اس از خواب بیدار شدم: «انا لله و انا الیه راجعون - سوزاندن قرآن کریم در محل بازسازی برج‌های دوقلوی نیویورک». نمی‌دونم انالله اولش از نظر معنایی به جمله می‌خورد یا نه. اگه هم نمی‌خورد بدجوری احساس‌م رو داغون کرد. حس کسی رو داشتم که انگار پشت‌اش خالی شده و دنبال یه بزرگتر می‌گرده برا تلافی. دنبال یکی می‌گشتم که بهش تسلیت بگم و احساس شرم‌ساری کنم از اینکه من زنده‌ام این اتفاق افتاده. «آجرک‌الله یا صاحب‌الامر و العصر و الزمان»‌. اس‌ام‌اس رو برا چند نفر فوروارد کردم و پاشدم و وضو گرفتم و رفتم قرآنی رو که اول ماه رمضون هدیه گرفته بودم، بر داشتم. استرس داشتم و یه جوری به قرآن نگاه می‌کردم که انگار به همین قرآنی که الان دست منه، اهانت کردند؛ که واقعا به همین قرآنی که توی دست من بود، اهانت کرده‌اند. رو به قبله، از خدا خواستم من کسی نشم که یه روز همین کار رو با قرآن انجام بدم و بعدش با همون احساس بی‌پناهی قرآن رو باز کردم:

طس تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُّبِينٍ |1| هُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ |2| الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ |3| إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ |4| أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ |5|

طس، اين آيات قرآن، و كتاب مبين است |1| وسيله هدايت و بشارت براي مؤمنان است. |2| همان كساني كه نماز را بر پا مي‏دارند و زكات را ادا مي‏كنند و به آخرت يقين دارند. |3| كساني كه ايمان به آخرت ندارند اعمال (سوء) آنها را براي آنان زينت می‌دهیم به طوري كه آنها سرگردان می‌شوند. |4| آنها كساني هستند كه عذاب بد (و دردناك) براي آنها است و آنها در آخرت زيانكارترين مردمند. |5|

و اینکه از صبح بلاتکلیفم. منتظرم.

چاپ نیمه شب - هفتاد و سه - شوق دیدار

انگار همه غم هاي دنيا در دل مالك خيمه زده است... آوردگاه «صفين» است... دو سپاه درمقابل هم به صف ايستاده اند، براي ساعتي جنگ از نفس افتاده است. «عمار» آهسته به مالك نزديك مي شود. مالك اما، چنان در افكار دور و دراز خود غرق است كه متوجه حضور عمار نمي شود:
- مالك! برادرم! به چه فكر مي كني؟
مالك كه رشته افكارش پاره شده است، با شنيدن صداي آشناي «عمار» لبخند مي زند، يار ديرين را در آغوش مي گيرد:
- عمار! برادرم! در اين انديشه بودم كه كاش مي توانستم مولايمان علي(ع) را به دوراني ببرم و در ميان مردماني ببينم كه او را قدر مي دانند و گفته هايش را بر صدر مي نشانند. همه جا از او به يك اشاره باشد و از مردم به سر دويدن...
- مالك! برادرم! من از اين معركه به ديدار دوست مي روم. تو اما، مسافر بعدي هستي، از راه مصر به ما مي پيوندي و علي(ع) را شنيده‌ام كه در محراب به خون مي نشيند... و باز هم از مولايمان شنيده‌ام كه پس از او، گردونه روزگار مي گردد و مي چرخد و به دوراني مي رسد كه مردمانش علي را قدر مي‌دانند و او را ناديده بر صدر مي نشانند... گفته‌اند كه آنان از ديار سلمان هستند. به ياد داري كه مولايمان وصف آنها مي‌گفت و از ژرفاي دل مي‌فرمود: «آه كه چه شوقي به ديدار آنها دارم»...

http://www.khamenei-pic.com/AX/weblog/890617.jpg

مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا.

محمد فرستاده خدا است و كساني كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند، پيوسته آنها را در حال ركوع و سجود مي‌بيني، آنها همواره فضل خدا و رضاي او را مي‌طلبند، نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است، اين توصيف آنها در تورات است، و توصيف آنها در انجيل همانند زراعتي است كه جوانه‌هاي خود را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته، تا محكم شده، و بر پاي خود ايستاده است، و به قدري نمو و رشد كرده كه زارعان را به شگفتي وامي دارد! اين براي آن است كه كافران را به خشم آورد، خداوند كساني از آنها را كه ايمان آورده‌اند و عمل صالح انجام داده‌اند وعده آمرزش و اجر عظيمي داده است.
کلام خداوند | جزء بیست و شش | سوره‌ی فتح | آیه‌ی بیست و نه

نابودی اسراییل - چهار - عاقبت اشتباهات مکرر اسراییل


صهيونيستها در محاسبه‌ى خودشان خطا كردند. آنها اشتباه بزرگى كردند. اين اشتباه در سالهاى اخير دارد مكرراً اتفاق مى‌افتد.
حمله‌ى به لبنان كردند، اشتباه كردند؛
حمله‌ى به غزه كردند، اشتباه كردند؛
حمله‌ى به اين كشتى‌ها [کشتی‌های آزادی غزه] كردند، اشتباه كردند.
اين اشتباه‌ها يكى پس از ديگرى نشان‌دهنده‌ى اين است كه رژيم غاصب صهيونيستى به نهايت قطعى خود - يعنى سرنگون شدن و ساقط شدن در دره‌ى نيستى - دارد قدم به قدم نزديك ميشود.
ولی‌امر مسلمین، نماز جمعه 1389/3/14

http://khamenei-pic.com/AX/weblog/hanzale-2.jpg

پی‌نوشت:
«تقدیر خداوند این است که فلسطین آزاد خواهد شد»